خاطرات

خاطرات,هجوم,تیتر,روزنامه,منقلب,عمق,قلب,متروک,
در هجوم خاطرات نیمه زنده ام کسی  میگوید سلام  در سرازیری که افتاد شتابان رو به بالا میشتابد  میگوید سلام حس من میگوید این بار کمی نزدیک تری میبندی راه فرار تورا حس میکنم مانند پنب
شب سفید